next page اصول كافي ثقةالاسلام كليني جلد چهارم

back page


22- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ دَخَلَ رَجُلَانِ عَلَى أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع فِى مُدَارَاةٍ بَيْنَهُمَا وَ مُعَامَلَةٍ فَلَمَّا أَنْ سَمِعَ كَلَامَهُمَا قَالَ أَمَا إِنَّهُ مَا ظَفِرَ أَحَدٌ بِخَيْرٍ مِنْ ظَفَرٍ بِالظُّلْمِ أَمَا إِنَّ الْمَظْلُومَ يَأْخُذُ مِنْ دِينِ الظَّالِمِ أَكْثَرَ مِمَّا يَأْخُذُ الظَّالِمُ مِنْ مَالِ الْمَظْلُومِ ثُمَّ قَالَ مَنْ يَفْعَلِ الشَّرَّ بِالنَّاسِ فَلَا يُنْكِرِ الشَّرَّ إِذَا فُعِلَ بِهِ أَمَا إِنَّهُ إِنَّمَا يَحْصُدُ ابْنُ آدَمَ مَا يَزْرَعُ وَ لَيْسَ يَحْصِدُ أَحَدٌ مِنَ الْمُرِّ حُلْواً وَ لَا مِنَ الْحُلْوِ مُرّاً فَاصْطَلَحَ الرَّجُلَانِ قَبْلَ أَنْ يَقُومَا
اصول كافى جلد 4 صفحه :30 رواية :22
ابو بصير گويد: دو مدر براى كشمكش و معامله اى كه با هم داشتند خدمت امام صادق عليه السلام آمدند، همينكه حضرت سخن هر دو را شنيد، فرمود: هر آينه بدرستيكه كسى دست نيابد بچيزى مانند كسى كه بوسيله ستم بچيزى دست يابد (يعنى مظلوم واقع شود و بوسيله ستمى كه باو شده بپاداشهاى بسيارى رسد)
هر آينه بدرستى كه مظلوم از دين ظالم بگيرد بيش از آنچه ظالم از مال مظلوم گرفته است ، سپس فرمود: هر كه بمردم بدى كند، نبايد بدى را زشت شمارد آنگاه كه باو بد كنند، همانا آدميزاده درو كند همان را كه بكارد، و هيچكس از دانه تلخ و شيرين درو نكند، و نه از شيرين تلخ (درو كند) پس آندو مرد پيش از آنكه از جا برخيزند با هم سازش ‍ كردند.

23- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ خَافَ الْقِصَاصَ كَفَّ عَنْ ظُلْمِ النَّاسِ
اصول كافى جلد 4 صفحه :30 رواية :23
(اين حديث مانند حديث 6 است كه با ترجمه اش گذشت ).


*باب پيروى از هواى نفس*

بَابُ اتِّبَاعِ الْهَوَى

1- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِى مُحَمَّدٍ الْوَابِشِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ احْذَرُوا أَهْوَاءَكُمْ كَمَا تَحْذَرُونَ أَعْدَاءَكُمْ فَلَيْسَ شَيْءٌ أَعْدَى لِلرِّجَالِ مِنِ اتِّبَاعِ أَهْوَائِهِمْ وَ حَصَائِدِ أَلْسِنَتِهِمْ
اصول كافى جلد 4 صفحه :30 رواية :1
ابو محمد وابش گويد: شنيدم از امام صادق عليه السلام كه مى فرمود: از هواهاى (نفسانى ) خود بر حذر باشيد و بترسيد چنانچه از دشمنان حذر ميكنيد، زيرا چيزى براى مردان دشمن تر از پيروى هواهاى خودشان و درو شده هاى زبانهايشان (يعنى آنچه بيهوده از دهان خارج شود) نيست .

توضيح :
بايد دانست كه همه آنچه دل بخواهد، و پيروى هواى نفس همه جا مذموم نيست ، بلكه ميزان همانست كه در باب دوستى دنيا گذشت كه هر هواى نفسى كه فقط بخاطر شهوت رانى و لذت جسمانى و اغراض دنيوى باشد و خدا در آن منظور نباشد پيروى از آن مذموم ، و چنانچه پيروى كرد پيروى نفس اماره بسوء را كرده است ، و آنچه انسان بخاطر اطاعت امر خداى سبحان انجام دهد و براى تحصيل رضاى او باشد اگر چه بر طبق دلخواه و هواپرستى او باشد مذموم نيست ، پس ممكن است گاهى انسان بخاطر شهرت در عبادت و جلب قلوب جهال و نادانان ترك لذات نفسانى كند و گرسنگى و تشنگى و شب زنده دارى را بر خود هموار كند ولى مذموم باشد زيرا بخاطر اغراض پست دنيا بوده ، و در مقابل گاهى ممكن است بخاطر انجام فرمان خدا و بمنظور بدست آوردن فرزند صالح و شايسته ، يا براى آلوده نشدن بحرام ازدواج كند و با حلال خود جماع كند، و چنين شخصى اگر چه لذت جسمانى هم ميبرد ولى مذموم نيست چون هدفش در اين عمل كار صحيحى است . اين بود ملحضى از كلام مجلسى رحمة الله عليه .
2- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ أَبِى حَمْزَةَ عَنْ أَبِى جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَقُولُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ وَ عِزَّتِى وَ جَلَالِى وَ عَظَمَتِى وَ كِبْرِيَائِى وَ نُورِى وَ عُلُوِّى وَ ارْتِفَاعِ مَكَانِى لَا يُؤْثِرُ عَبْدٌ هَوَاهُ عَلَى هَوَايَ إِلَّا شَتَّتُّ عَلَيْهِ أَمْرَهُ وَ لَبَّسْتُ عَلَيْهِ دُنْيَاهُ وَ شَغَلْتُ قَلْبَهُ بِهَا وَ لَمْ أُؤْتِهِ مِنْهَا إِلَّا مَا قَدَّرْتُ لَهُ وَ عِزَّتِى وَ جَلَالِى وَ عَظَمَتِى وَ نُورِى وَ عُلُوِّى وَ ارْتِفَاعِ مَكَانِى لَا يُؤْثِرُ عَبْدٌ هَوَايَ عَلَى هَوَاهُ إِلَّا اسْتَحْفَظْتُهُ مَلَائِكَتِي وَ كَفَّلْتُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ رِزْقَهُ وَ كُنْتُ لَهُ مِنْ وَرَاءِ تِجَارَةِ كُلِّ تَاجِرٍ وَ أَتَتْهُ الدُّنْيَا وَ هِيَ رَاغِمَةٌ
اصول كافى جلد 4 صفحه :31 رواية :2
از امام باقر عليه الرحمة روايت شده كه رسول خدا (ص ) فرمود: خداى عزوجل فرمايد: سوگند بعزت و جلال خودم و بزرگى و كبريائم و نور و برترى مقامم كه هيچ بنده دلخواه خود را بر دلخواه من مقدم ندارد جز اينكه كارش را پريشان كنم و دنيايش را درهم سازم ، و دلش را باو مشغول كنم ، و از دنيا بر او ندهم جز آنچه برايش مقدر كرده ام ، و سوگند بعزت و جلال و بزرگى و نور و برترى و بلندى مقامم كه هيچ بنده دلخواه مرا بر دلخواه خود مقدم ندارد جز آنكه فرشتگان من او را نگهبانى كنند، و آسمانها و زمينها روزى او را متكفل گردند (و بعهده گيرند) و از پس تجارت هر تاجرى پشتيبان و نگران او باشم ، و دنيا هم در حالى كه نخواهد بجانب او رو كند.

توضيح :
مجلسى عليه الرحمة در معناى ((و كنت له من وراء تجارة كل تاجر)) چند وجه ذكر كرده كه شايد بهترين آنها وجه اول است كه مقصود اين است كه دل آنها را مسخر او كنم . و در دلهاى آنها اندازم تا سهمى از بهره تجارت خود را باو بدهند.
3- الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِى حَمْزَةَ عَنْ يَحْيَى بْنِ عُقَيْلٍ قَالَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع إِنَّمَا أَخَافُ عَلَيْكُمُ اثْنَتَيْنِ اتِّبَاعَ الْهَوَى وَ طُولَ الْأَمَلِ أَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَى فَإِنَّهُ يَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ أَمَّا طُولُ الْأَمَلِ فَيُنْسِى الْآخِرَةَ
اصول كافى جلد 4 صفحه :31 رواية :3
امير المؤ منين عليه السلام فرمود: جز اين نيست كه من بر شما از دو چيز مى ترسم : پيروى هواى نفس ، و درازى آرزو، اما پيروى هوا پس همانا كه از حق باز مى دارد و اما درازى آرزو آخرت را فراموش سازد.

4- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَصَمِّ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ قَالَ لِى أَبُو الْحَسَنِ ع اتَّقِ الْمُرْتَقَى السَّهْلَ إِذَا كَانَ مُنْحَدَرُهُ وَعْراً قَالَ وَ كَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ لَا تَدَعِ النَّفْسَ وَ هَوَاهَا فَإِنَّ هَوَاهَا فِى رَدَاهَا وَ تَرْكُ النَّفْسِ وَ مَا تَهْوَى أَذَاهَا وَ كَفُّ النَّفْسِ عَمَّا تَهْوَى دَوَاهَا
بَابُ الْمَكْرِ وَ الْغَدْرِ وَ الْخَدِيعَةِ
اصول كافى جلد 4 صفحه :32 رواية :4
عبد الرحمن بن الحجاج گويد: حضرت موسى بن جعفر عليه السلام بمن فرمود: بپرهيز از نردبانيكه بالا رفتنش آسان و پائين آمدنش دشوار است .




شرح :
فيض و مجلسى عليها الرحمة گويند: شايد مقصود نهى از طلب جاه و رياست و ساير شهوات دنيا و بلنديهاى آن باشد كه اگرچه به آسانى بدست آيد ولى عاقبت و سرانجام بدى دارد، و خلاصى از گرفتاريهاى آن بى نهايت دشوار است ، و حاصل اينكه پيروى نفس و بالا رفتن از پله هاى هوى و هوس گرچه آسانست و بر آمدن بر هر پله بسهولت انجام شود، و بآسانى بدست آيد ولى هنگام مرگ دست از همه شستن و گذاردن و رفتن و حساب پس دادن آن دشوار است ، و بمانند كسى است كه اندك اندك بر قله كوهى بالا رود و در فرود آمدن حيران و سرگردان بماند، و همانند كسى است كه پله پله بر نردبانى بر آيد و در پله آخرين ناگهانى در افتد. پس هر مقدار پله ها زيادتر باشد زيان سقوط بيشتر و خطر آن زيادتر است .
(برگرديم بدنباله حديث عبدالرحمن بن حجاج ) گويد و حضرت صادق عليه السلام ميفرمود: نفس (سركش ) را بميل و خواهش خود رها مكن ، زيرا كه نابوديش در خواهش آن است ، رها كردن نفس بآنچه خواهد براى آن درد، و جلوگيرى از آن آنچه خواهد درمان آن است .

*باب مكر و بيوفائى و فريبكارى*

باب المكر و الغدر و الخديعه

1- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع لَوْ لَا أَنَّ الْمَكْرَ وَ الْخَدِيعَةَ فِى النَّارِ لَكُنْتُ أَمْكَرَ النَّاسِ
اصول كافى جلد 4 صفحه :32 رواية :1
هشام بن سالم در حديثى مرفوع از اميرالمؤ منين عليه السلام حديث كند كه فرمود: اگر نبود كه مكر و فريبكارى در آتشند من مكر انديش ترين مردمان بودم .

توضيح :
گويا جهت اينكه حضرت اين سخن را فرموده اين بود كه مردم معاويه را مردى سياستمدار و عاقل مى دانستند، و آنحضرت را سست راءى مى پنداشتند، چون ميديدند كه حيله هاى معاويه كه بر پايه دروغ و مكر بنا نهاده شده بود پيشرفت ميكرد، پس آنحضرت بيان فرمايد: كه او باين نيرنگها آشناتر است ولى چون آنها مخالف با دستور خدا است آنها را به كار نبندد چنانچه سيد رضى (ره ) در نهج البلاغه از آنحضرت روايت كرده است كه فرمود: ((و ما در زمانى واقع شده ايم كه بيشتر مردم آن مكر را زيركى پندارند، و نادانان ايشان را زيرك خوانند، آنها را چه شده است ؟ خدا ايشان را بكشد، مرد نيرومند و كاردان راه حيله و نيرنگ را ميداند ولى امر و نهى خدا جلوگيرى كند، و با اينكه براءى العين آنرا ديده و دانسته و توانائى بكار بردن آنرا دارد واميگذارد و كسيكه در دين از هيچ گناهى باك ندارد فرصت جوئى مى كند و مكر را بكاز اندازد....)) و آشناتر بودن آنحضرت بمكر و حيله و داناتر بودنش در بكار بردن آن روشن است زيرا آنحضرت بهمه چيز داناتر از ديگران بوده است . اين بود ملخصى از گفتار مجلسى (ره ) در معناى حديث .
2- عَلِيٌّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص ‍ يَجِي ءُ كُلُّ غَادِرٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِإِمَامٍ مَائِلٍ شِدْقُهُ حَتَّى يَدْخُلَ النَّارَ وَ يَجِى ءُ كُلُّ نَاكِثٍ بَيْعَةَ إِمَامٍ أَجْذَمَ حَتَّى يَدْخُلَ النَّارَ
اصول كافى جلد 4 صفحه :33 رواية :2
امام صادق عليه السلام فرمود: رسولخدا (ص ) فرمود: بيايد هر كه عهد شكنى كند در روز قيامت با امامى كه دهن او كج باشد تا داخل آتش گردد. و بيايد هر كه بيت امامى را شكسته دست بريده تا بهمان حال داخل آتش ‍ شود.

شرح :
ممكن است از لحاظ ادبى كلمه ((بامام )) متعلق به ((قادر)) باشد و مقصود از ((امام )) امام حق باشد چنانچه مجلسى (ره ) گفته ، و پس از اين در خبر (5) بيايد و بنابراين معناى حديث چنين شود: كه هر كه به امامى و پيشواى حقى از پيشوايان عهدشكنى كند با دهن كج وارد صحراى محشر گردد و بهمين حال باشد تا بدوزخ رود، و ممكن است حرف (باء) در (بامام ) بمعناى (مع ) باشد و متعلق به (يحيى ) باشد و مقصود از (امام ) امام ضلالت و گمراهى باشد چنانچه فيض (ره ) گفته ، و بنابراين معنى چنين است : كه هر كه عهد شكنى كند بيايد در روز قيامت در زير پرچم امامى دهن كج تا بهمان وضع با او بدوزخ رود.
3- عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص ‍ لَيْسَ مِنَّا مَنْ مَاكَرَ مُسْلِماً
اصول كافى جلد 4 صفحه :33 رواية :3
امام صادق عليه السلام فرمود: كه رسول خدا (ص ) فرموده : از مانيست كسيكه با مسلمانى نيرنگ كند.

4- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَيْدٍ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَرْيَتَيْنِ مِنْ أَهْلِ الْحَرْبِ لِكُلِّ وَاحِدَةٍ مِنْهُمَا مَلِكٌ عَلَى حِدَةٍ اقْتَتَلُوا ثُمَّ اصْطَلَحُوا ثُمَّ إِنَّ أَحَدَ الْمَلِكَيْنِ غَدَرَ بِصَاحِبِهِ فَجَاءَ إِلَى الْمُسْلِمِينَ فَصَالَحَهُمْ عَلَى أَنْ يَغْزُوَ مَعَهُمْ تِلْكَ الْمَدِينَةَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَا يَنْبَغِى لِلْمُسْلِمِينَ أَنْ يَغْدِرُوا وَ لَا يَأْمُرُوا بِالْغَدْرِ وَ لَا يُقَاتِلُوا مَعَ الَّذِينَ غَدَرُوا وَ لَكِنَّهُمْ يُقَاتِلُونَ الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدُوهُمْ وَ لَا يَجُوزُ عَلَيْهِمْ مَا عَاهَدَ عَلَيْهِ الْكُفَّارُ
اصول كافى جلد 4 صفحه :33 رواية :4
طلحة بن زبير گويد: از امام صادق عليه السلام پرسيدم : دو شهر است و اهل هر دو كافر حربى هستند، و براى هر كدام پادشاهى جدا است ، (اهل آندو) باهم جنگ كردند سپس سازش نمودند، پس از آن يكى از آندو پادشاه برفيقش (يعنى بپادشاه ديگرى ) خدعه زد و آمد با مسلمانان سازش كرد كه بوسيله آنها با آن شهر ديگر جنگ كند؟ امام صادق عليه السلام فرمود: براى مسلمين نشايد كه خدعه كنند، و نه دستور بخدعه دهند، و نه جنگ كنند با آنانكه نيرنگ زنند (و عهد شكنى كنند) ولى مى توانند هرجا كه مشركين را يافتند با آنها بجنگند، و آنچه كفار بر آن پيمان بسته اند بر آنان گذرا (و نافذ) نيست . (يعنى پيمان مشركين و سازششان با يكديگر صحيح نيست و مانع از جنگ مسلمانان با آنها نيست .و هر كجا كه مشركين را يافتند ميتوانند با آنها جنگ كنند).

5- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرِو بْنِ الْأَشْعَثِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ الْأَنْصَارِيِّ عَنْ يَحْيَى بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَجِى ءُ كُلُّ غَادِرٍ بِإِمَامٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَائِلًا شِدْقُهُ حَتَّى يَدْخُلَ النَّارَ
اصول كافى جلد 4 صفحه :34 رواية :5
امام صادق عليه السلام فرمود: كه رسولخدا (ص ) فرمود: هر كه با امامى بيوفائى (و عهد شكنى كند) با دهن كج وارد محشر گردد تا بدوزخ رود.



6- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ عَمِّهِ يَعْقُوبَ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْعَبْدِيِّ عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِيفٍ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع ذَاتَ يَوْمٍ وَ هُوَ يَخْطُبُ عَلَى الْمِنْبَرِ بِالْكُوفَةِ يَا أَيُّهَا النَّاسُ لَوْ لَا كَرَاهِيَةُ الْغَدْرِ كُنْتُ مِنْ أَدْهَى النَّاسِ أَلَا إِنَّ لِكُلِّ غُدَرَةٍ فُجَرَةً وَ لِكُلِّ فُجَرَةٍ كُفَرَةً أَلَا وَ إِنَّ الْغَدْرَ وَ الْفُجُورَ وَ الْخِيَانَةَ فِى النَّارِ
اصول كافى جلد 4 صفحه :34 رواية :6
اصبغ بن نباته گويد: روز اميرالمؤ منين عليه السلام بر منبر كوفه خطبه خواند و فرمود: اى گروه مردم اگر عهد شكنى بد نبود من سياستمدارترين مردم بودم ، آگاه باشيد كه هر عهد شكنى تباه كارى و هرزه گى است ، و هر تباه كارى ناسپاسى و كفرى در بر دارد، آگاه باشيد كه بيوفائى و تباه كارى و خيانت در آتش است .

*باب دروغ*

بَابُ الْكَذِبِ

1- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي النُّعْمَانِ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع يَا أَبَا النُّعْمَانِ لَا تَكْذِبْ عَلَيْنَا كَذِبَةً فَتُسْلَبَ الْحَنِيفِيَّةَ وَ لَا تَطْلُبَنَّ أَنْ تَكُونَ رَأْساً فَتَكُونَ ذَنَباً وَ لَا تَسْتَأْكِلِ النَّاسَ بِنَا فَتَفْتَقِرَ فَإِنَّكَ مَوْقُوفٌ لَا مَحَالَةَ وَ مَسْئُولٌ فَإِنْ صَدَقْتَ صَدَّقْنَاكَ وَ إِنْ كَذَبْتَ كَذَّبْنَاكَ
اصول كافى جلد 4 صفحه :34 رواية :1
ابو نعمان گويد: حضرت باقر عليه السلام بمن فرمود: اى ابا نعمان بر ما دروغى مبند تا دين خود را بر باد دهى ،و مبادا خواهيكه سر باشى (و جلو قرارگيرى ) تا دم شوى (و عقب بمانى ) و بوسيله ما مردم را مخور كه فقير گردى ، زيرا بناچار ترا نگذارند و پرسش كنند، پس اگر راست گوئى ما تصديقت كنيم و اگر دروغ گوئى ما ترا تكذيب كنيم .

شرح :
مجلسى عليه الرحمة در معناى فرمايش حضرت كه : ((مبادا بخواهى سر باشى تا دم شوى )) چند وجه ذكر كرده است اول اينكه دم كنايه از ذلت و پستى نزد خداوند و نزد بندگان شايسته و صالح او است . دوم اينكه مقصود عقب ماندن در آخرت است و به تشبيه لطيفى اشاره فرموده است ، و آن اينستكه اگر در راه باريكى يكدسته سوار بروند هنگام مراجعت و بازگشت آنستكه جلو بوده بناچار عقب قرار گيرد. سوم اينكه بواسطه طلب دنيا ذليل خواهى شد و مرادت در دنيا حاصل نگردد و بدان نرسى ، زيرا غالبا دنيا طلب بدان نرسد، و بعكس آنكه از دنيا فرار كند آن را بيابد. چهارم اينكه رياست در دنيا براى مردمان متوسط بدست نيايد جز از راه توسل به بالاتر از خود، و چون غالبا رياست دنيا بدست نا اهلان است و رياست براى اهل حق در دنيا بندرت اتفاق افتد، پس ناچار بايد بنا اهلان متوسل شود و تابع ايشان گردد و در زمره ياران و اعوان ايشان در آيد، و اين باعث شود كه در آخرت نيز با آنان محشور گردد.
و در گفتار حضرتكه : ((و بوسيله ما مردم را مخور...)) گويد: يعنى بسبب ساختن خبرهاى دروغ درباره ما، يا باحكام دروغ ساختن و نسبت آنها را بمادادن ، مخواه كه اموال مردم را بخورى ، پس در دنيا يا در آخرت بيچاره و فقير شوى .
2- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِى جَعْفَرٍ ع قَالَ كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ص يَقُولُ لِوُلْدِهِ اتَّقُوا الْكَذِبَ الصَّغِيرَ مِنْهُ وَ الْكَبِيرَ فِي كُلِّ جِدٍّ وَ هَزْلٍ فَإِنَّ الرَّجُلَ إِذَا كَذَبَ فِى الصَّغِيرِ اجْتَرَى عَلَى الْكَبِيرِ أَ مَا عَلِمْتُمْ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ مَا يَزَالُ الْعَبْدُ يَصْدُقُ حَتَّى يَكْتُبَهُ اللَّهُ صِدِّيقاً وَ مَا يَزَالُ الْعَبْدُ يَكْذِبُ حَتَّى يَكْتُبَهُ اللَّهُ كَذَّاباً
اصول كافى جلد 4 صفحه :35 رواية :2
امام صادق عليه السلام فرمود: على بن حسين بفرزندانش مى فرمود: از دروغ كوچك و بزرگش ، جدى و شوخيش ‍ بپرهيزيد، زيرا آنكسكه در چيز كوچك دروغ گفت بدروغ بزرگ نيز جرئت پيدا كند آيا ندانيد كه رسولخدا (ص ) فرمود: بنده (خدا) پيوسته راست گويد تا خدا او را صديق نويسد، و پيوسته دروغ گويد تا خدا او را كذب (و دروغگو) نويسد.

3- عَنْهُ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِى جَعْفَرٍ ع قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ جَعَلَ لِلشَّرِّ أَقْفَالًا وَ جَعَلَ مَفَاتِيحَ تِلْكَ الْأَقْفَالِ الشَّرَابَ وَ الْكَذِبُ شَرٌّ مِنَ الشَّرَابِ
اصول كافى جلد 4 صفحه :35 رواية :3
امام صادق عليه السلام فرمود: خداى عزوجل براى بدى قفلهائى قرار داده ، و كليدهاى آنها را شراب قرار داده ، و دروغ بدتر از شراب است .

شرح :
مجلسى (ره ) گويد: گويا سرّش اينستكه شراب عقل را زائل كند و با زائل شدن آن تمامى موانع چون شرم از خدا و خلق و تفكر در قبح و عقاب خدا و مفسده هاى دنيوى و اخروى بر داشته شود پس تمامى اين قفلها باز گردد. و گويا مراد بدروغى كه بدتر از شراب است دروغ بر خدا و حجتهاى اوست زيرا او همرديف كفر است ، و حلال شمردن شرابهاى حرام يكى از نتايج اين قسم دروغ است .
4- عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِى لَيْلَى عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِى جَعْفَرٍ ع قَالَ إِنَّ الْكَذِبَ هُوَ خَرَابُ الْإِيمَانِ
اصول كافى جلد 4 صفحه :36 رواية :4
و نيز امام باقر عليه السلام فرمود: دروغ ويران كننده ايمان است .

5- الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ أَبِي حَمَّادٍ جَمِيعاً عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَائِذٍ عَنْ أَبِى خَدِيجَةَ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ الْكَذِبُ عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى رَسُولِهِ ص مِنَ الْكَبَائِرِ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبَانٍ الْأَحْمَرِ عَنْ فُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ عَنْ أَبِى جَعْفَرٍ ع قَالَ إِنَّ أَوَّلَ مَنْ يُكَذِّبُ الْكَذَّابَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ ثُمَّ الْمَلَكَانِ اللَّذَانِ مَعَهُ ثُمَّ هُوَ يَعْلَمُ أَنَّهُ كَاذِبٌ
اصول كافى جلد 4 صفحه :36 رواية :5
امام صادق عليه السلام فرمود: دروغ خدا و رسولش (ص ) از گناهان كبيره است .






6- عَلِيُّ بْنُ الْحَكَمِ عَنْ أَبَانٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِنَّ الْكَذَّابَ يَهْلِكُ بِالْبَيِّنَاتِ وَ يَهْلِكُ أَتْبَاعُهُ بِالشُّبُهَاتِ
اصول كافى جلد 4 صفحه :36 رواية :6
امام باقر (ع ) فرمود: اولين كسيكه دروغگو را تكذيب كند خداوند عزوجل است ، سپس دو فرشته كه با او هستند، سپس خود او هم ميداند كه دروغگو است .

7- عَلِيُّ بْنُ الْحَكَمِ عَنْ أَبَانٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِنَّ الْكَذَّابَ يَهْلِكُ بِالْبَيِّنَاتِ وَ يَهْلِكُ أَتْبَاعُهُ بِالشُّبُهَاتِ
اصول كافى جلد 4 صفحه :36 رواية :7
عمر بن يزيد گويد: شنيدم امام صادق عليه السلام مى فرمود: دروغگو با برهانهاى روشن هلاك گردد، و پيروانش ‍ بوسيله شبهات .

توضيح :
فيض (ره ) گويد: مقصود از (كذاب ) و دروغگو در اينجا مدعى رياست است چون او با علم و دانائى بجهل خود خلاف واقع گويد: و پيروانش بسبب حسن ظن و خوش بينى باو و احتمال راستگوئيش دچار اشتباه شوند.
8- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ أَبِى نَجْرَانَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِنَّ آيَةَ الْكَذَّابِ بِأَنْ يُخْبِرَكَ خَبَرَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ فَإِذَا سَأَلْتَهُ عَنْ حَرَامِ اللَّهِ وَ حَلَالِهِ لَمْ يَكُنْ عِنْدَهُ شَيْءٌ
اصول كافى جلد 4 صفحه :36 رواية :8
معاويه بن وهب گويد: شنيدم از امام صادق عليه السلام كه ميفرمود: نشانه دروغگو اينست كه از آسمان و زمين و مشرق و مغرب خير ميدهد، ولى آنگاه كه از حرام و حلال خدا از او بپرسى چيزى نزد او نيست كه پاسخ دهد.

next page اصول كافي ثقةالاسلام كليني جلد چهارم

back page