next page اصول كافي ثقةالاسلام كليني جلد چهارم

back page


3- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ وَ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ جَمِيعاً عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي خَالِدٍ عَنْ مَرْوَكٍ بَيَّاعِ اللُّؤْلُؤِ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ ذَكَرَ الرَّغْبَةَ وَ أَبْرَزَ بَاطِنَ رَاحَتَيْهِ إِلَى السَّمَاءِ وَ هَكَذَا الرَّهْبَةُ وَ جَعَلَ ظَهْرَ كَفَّيْهِ إِلَى السَّمَاءِ وَ هَكَذَا التَّضَرُّعُ وَ حَرَّكَ أَصَابِعَهُ يَمِيناً وَ شِمَالًا وَ هَكَذَا التَّبَتُّلُ وَ يَرْفَعُ أَصَابِعَهُ مَرَّةً وَ يَضَعُهَا مَرَّةً وَ هَكَذَا الِابْتِهَالُ وَ مَدَّ يَدَهُ تِلْقَاءَ وَجْهِهِ إِلَى الْقِبْلَةِ وَ لَا يَبْتَهِلُ حَتَّى تَجْرِيَ الدَّمْعَةُ
اصول كافى جلد 4 صفحه : 230 رواية : 3
3 حضرت صادق (ع ) رغبت را ذكر كرد و درون دو كف خود را به طرف آسمان باز كرد (يعنى رغبت چنين است ) و اما رهبت چنين است : و پشت دو دست را به طرف آسمان كرد، و اما تضرع چنين است : و انگشتانش را بر است و چپ گردانيد، و تبتل چنين است : و انگشتانش را بالا مى برد و پائين مى آورد، و ابتهال چنين است : و دست خود را تا برابر رويش به جانب قبله كشيد (فرمود) و ابتهال نباشد تا اشك روان شود.

4- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ فَضَالَةَ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ مَرَّ بِي رَجُلٌ وَ أَنَا أَدْعُو فِي صَلَاتِي بِيَسَارِي فَقَالَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ بِيَمِينِكَ فَقُلْتُ يَا عَبْدَ اللَّهِ إِنَّ لِلَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى حَقّاً عَلَى هَذِهِ كَحَقِّهِ عَلَى هَذِهِ وَ قَالَ الرَّغْبَةُ تَبْسُطُ يَدَيْكَ وَ تُظْهِرُ بَاطِنَهُمَا وَ الرَّهْبَةُ تَبْسُطُ يَدَيْكَ وَ تُظْهِرُ ظَهْرَهُمَا وَ التَّضَرُّعُ تُحَرِّكُ السَّبَّابَةَ الْيُمْنَى يَمِيناً وَ شِمَالًا وَ التَّبَتُّلُ تُحَرِّكُ السَّبَّابَةَ الْيُسْرَى تَرْفَعُهَا فِي السَّمَاءِ رِسْلًا وَ تَضَعُهَا وَ الِابْتِهَالُ تَبْسُطُ يَدَيْكَ وَ ذِرَاعَيْكَ إِلَى السَّمَاءِ وَ الِابْتِهَالُ حِينَ تَرَى أَسْبَابَ الْبُكَاءِ
اصول كافى جلد 4 صفحه : 230 رواية : 4
4 محمد بن مسلم گويد: شنيدم حضرت صادق (ع ) مى فرمود: مردى به من گذر كرد و من با دست چپ در نماز دعا مى كردم ، پس گفت : يا ابا عبداللّه با دست راستت (دعاكن ) من گفتم : اى بنده خدا همانا براى خداى تبارك و تعالى بر اين هم حقى است مانند حقى كه بدان دارد.
مجلسى (ره ) گويد: ((ممكن است آن حضرت دست چپ را با دست راست بلند كرده بوده و ممكن است بدون دست راست بوده مانند نماز وتر، و گويا سائل نادان پيش خود فكر كرده كه دست راست اشرف است ولى بى خبر بوده از اينكه همه بدن را از عذاب سهمى است ، كه بايد از آن پناه جست ، و نيز براى هر كدام از اعضاء بدن بسوى پروردگار در هستى و بقاء و پرورش نيازى است ، بلكه چپ در اين جا مناسب تر است ، زيرا نويسنده گناهان در سمت چپ است و گناهان از جانب نفس كه ميل به شهوت و لذت و اعمال پست دنيائى است بيايد. و جواب آن حضرت به آن مرد پس ‍ از نماز بوده ، و محتمل است كه مقصود آن حضرت كه فرمايد: ((در نماز دعا مى كردم )) يعنى در تعقيب نماز بودم و آنرا تاءييد كند آنچه بيايد در باب دعاى بعد از نمازها (در دعائى ) كه دست راست را بريش بگيرد و دست چپ را بسوى آسمان بلند كند)) برگرديم به دنباله حديث (4):
و فرمود: رغبت اين است كه : هر دو دست را بگشائى و درون آنها را آشكار كنى ، و رهبت اين است كه : دو دست را بگشائى و پشت آندو را ظاهر سازى ، و تضرع آنست كه : انگشت سبابه راست را براست و چپ بجنبانى ، و تبتل : جنبانيدن انگشت (سبابه ) چپ است كه آنرا به آرامى بسوى آسمان بالا برى و پائين آورى ، و ابتهال آنست كه : هم دستها و هم دو ذراع را بسوى آسمان بگشائى ، و ابتهال در وقتى است كه ببينى وسائل گريه فراهم شده است .

توضيح :
مجلسى (ره ) گويد: اين خبر چون تفسيرى بر اخبار گذشته است .
5- عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ أَوْ غَيْرِهِ عَنْ هَارُونَ بْنِ خَارِجَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الدُّعَاءِ وَ رَفْعِ الْيَدَيْنِ فَقَالَ عَلَى أَرْبَعَةِ أَوْجُهٍ أَمَّا التَّعَوُّذُ فَتَسْتَقْبِلُ الْقِبْلَةَ بِبَاطِنِ كَفَّيْكَ وَ أَمَّا الدُّعَاءُ فِي الرِّزْقِ فَتَبْسُطُ كَفَّيْكَ وَ تُفْضِي بِبَاطِنِهِمَا إِلَى السَّمَاءِ وَ أَمَّا التَّبَتُّلُ فَإِيمَاءٌ بِإِصْبَعِكَ السَّبَّابَةِ وَ أَمَّا الِابْتِهَالُ فَرَفْعُ يَدَيْكَ تُجَاوِزُ بِهِمَا رَأْسَكَ وَ دُعَاءُ التَّضَرُّعِ أَنْ تُحَرِّكَ إِصْبَعَكَ السَّبَّابَةَ مِمَّا يَلِي وَجْهَكَ وَ هُوَ دُعَاءُ الْخِيفَةِ
اصول كافى جلد 4 صفحه : 231 رواية : 5
5 ابو بصير گويد: از حضرت صادق (ع ) از دعا كردن و بلند كردن دستها پرسيدم فرمود: اما براى پناه بردن به خداى (از شر دشمنان ) درون دستهاى خود را به طرف قبله كنى ، و اما در دعاى براى روزى دستهاى خود را باز كنى و درون آندو را به سوى آسمان بدارى ، و اما تبتل پس آن اشاره كردن با انگشت سبابه است ، و اما ابتهال : بلند كردن دستها است بطورى كه از سرت بگذرد، و دعاى تضرع اين است كه انگشت سبابه را در برابر رويت به جنبانى و آن دعاى خيفه (و هراس ) است .

شرح :
مجلسى (ره ) گويد: ظاهر آنست كه مقصود از تعوذ پناه بردن از شر دشمنان است ، و ممكن است آنرا تعميم داد كه دشمنان باطن را هم چون نفس و شيطان شامل شود، و اين حالت (يعنى حالتى كه امام (عليه السلام ) در تعوذ فرمود) حالت نهايت بيچارگى است ، زيرا كسى كه سنگى يا شمشيرى يا نيزه اى را بيند اينگونه دست خود را سپر سازد تا آنها را از اعضاء شريف بدن خود دور سازد.
6- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ فَمَا اسْتَك انُوا لِرَبِّهِمْ وَ م ا يَتَضَرَّعُونَ قَالَ الِاسْتِكَانَةُ هِيَ الْخُضُوعُ وَ التَّضَرُّعُ رَفْعُ الْيَدَيْنِ وَ التَّضَرُّعُ بِهِمَا
اصول كافى جلد 4 صفحه : 232 رواية : 6
6 (اين خبر مانند حديث (2) است كه با ترجمه اش گذشت ).



7- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ زُرَارَةَ قَالَا قُلْنَا لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع كَيْفَ الْمَسْأَلَةُ إِلَى اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَالَ تَبْسُطُ كَفَّيْكَ قُلْنَا كَيْفَ الِاسْتِعَاذَةُ قَالَ تُفْضِي بِكَفَّيْكَ وَ التَّبَتُّلُ الْإِيمَاءُ بِالْإِصْبَعِ وَ التَّضَرُّعُ تَحْرِيكُ الْإِصْبَعِ وَ الِابْتِهَالُ أَنْ تَمُدَّ يَدَيْكَ جَمِيعاً
اصول كافى جلد 4 صفحه : 232 رواية : 7
7 محمد بن مسلم و زراره گويند: به حضرت صادق عليه السلام عرض كرديم : مسئلت بدرگاه خدا چگونه است ؟ فرمود: دو دست خود را باز كنى ، عرض كرديم : استعاذه چگونه است ؟ فرمود: هر دو كف دست خود را بجانب فضا كنى (مانند كسى كه مى خواهد دست به ديوار بگذارد و خلاصه اينكه كف دستها را بطرف قبله مى گيرى از مجلسى ره ) و تبتل : اشاره با انگشت است ، و تضرع : جنبانيدن انگشت است ، و ابتهال اينست كه هر دو را با هم بكشى .

توضيح :
مجلسى (ره ) گويد: عارف ربانى در كتاب عدة الداعى گفته است : اين حالات و هيئتهائى كه در اين اخبار ذكر شده است يا تعبد است براى علتى كه ما آن را نمى دانيم ، و يا (براى بعضى مناسبات عرفى ) مثلا:
مقصود از گشودن دستها در حال رغبت و شوق بخاطر اين است كه اين حال و كيفيت بحال شخص اميدوار بفضل خدا نزديك تر است ، و مانند كسى است كه دستهاى خود را براى ريزش احسان در آنها باز كرده .
و در رهبت گويا بنده بزبان خوارى و بيمقدارى بعالم خفيات و اسرار عرضه مى دارد: پروردگارا من بباز كردن كف دست بسوى تو اقدام نكردم و روى آنها را بواسطه شرمندگى و خوارى بطرف زمين متوجه كرده ام .
و مقصود بجنباندن انگشتان بطرف راست و چپ در حال تضرع اينست كه خود را بآنكس كه فرزند مرده است شبيه سازد زيرا چنين كسى در آنحال دستها را باين سو و آن سو كند.
و در حال تبتل كه انگشتان را گاهى بالا برد و گاهى پائين آورد مقصود اين است كه گويا بزبان حال به بر آورنده حاجات و آمال عرض كند: من از همه بريدم و بدرگاه تو رو آوردم و با يك انگشت اشاره كند كه نشانه يگانگى خداوند است .
و مقصود از كشيدن دستها بسوى قبله در برابر رو در حال ابتهال ، يا كشيدن دو دست و دو ذراع بسوى آسمان ، يا كشيدن دستها و گذراندن از سر، بحسب اختلافاتى كه در روايات بود، آن است كه اين يك نوع از انواع عبادتها و اظهار كوچكى و خوارى است ، يا مانند غريقى است كه دستهاى لخت خود را از آب بر آورده و به دامن رحمتش آويزان در آويخته .

*باب گريه*

بَابُ الْبُكَاءِ

1- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَا مِنْ شَيْءٍ إِلَّا وَ لَهُ كَيْلٌ وَ وَزْنٌ إِلَّا الدُّمُوعُ فَإِنَّ الْقَطْرَةَ تُطْفِئُ بِحَاراً مِنْ نَارٍ فَإِذَا اغْرَوْرَقَتِ الْعَيْنُ بِمَائِهَا لَمْ يَرْهَقْ وَجْهاً قَتَرٌ وَ لَا ذِلَّةٌ فَإِذَا فَاضَتْ حَرَّمَهُ اللَّهُ عَلَى النَّارِ وَ لَوْ أَنَّ بَاكِياً بَكَى فِي أُمَّةٍ لَرُحِمُوا
اصول كافى جلد 4 صفحه : 233 رواية : 1
1 حضرت صادق (ع ) فرمود: هيچ چيزى نيست جز اينكه پيمانه و وزنى دارد جز گريه كه يك قطره اش دريائى از آتش ‍ را خاموش سازد، و چون چشم باشك خود پر شود (و اشك در آن حلقه بزند) آن چهره پريشانى و خوارى نبيند، و چون اشك بريزد خدا آنرا بر آتش دوزخ حرام كند، و اگر هر آينه در ميان يك امت يك نفر گريان باشد همه آنها مورد ترحم قرار گيرند.

2- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ وَ مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَا مِنْ عَيْنٍ إِلَّا وَ هِيَ بَاكِيَةٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَّا عَيْناً بَكَتْ مِنْ خَوْفِ اللَّهِ وَ مَا اغْرَوْرَقَتْ عَيْنٌ بِمَائِهَا مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ إِلَّا حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ سَائِرَ جَسَدِهِ عَلَى النَّارِ وَ لَا فَاضَتْ عَلَى خَدِّهِ فَرَهِقَ ذَلِكَ الْوَجْهَ قَتَرٌ وَ لَا ذِلَّةٌ وَ مَا مِنْ شَيْءٍ إِلَّا وَ لَهُ كَيْلٌ وَ وَزْنٌ إِلَّا الدَّمْعَةُ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ يُطْفِئُ بِالْيَسِيرِ مِنْهَا الْبِحَارَ مِنَ النَّارِ فَلَوْ أَنَّ عَبْداً بَكَى فِي أُمَّةٍ لَرَحِمَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ تِلْكَ الْأُمَّةَ بِبُكَاءِ ذَلِكَ الْعَبْدِ
اصول كافى جلد 4 صفحه : 233 رواية : 2
2- و نيز آن حضرت عليه السلام فرمود: هيچ چشمى نيست جز اينكه روز قيامت گريان است مگر چشميكه از ترس ‍ خدا گريسته باشد، و هيچ چشمى نيست كه از ترس خداى عزوجل باشك خود پر شود جز اينكه خداى عزوجل همه آن بدن را با آتش دوزخ حرام گرداند، و آن اشك بر گونه اى روان نگردد كه گرد پريشانى و خوارى ببيند، و هيچ چيزى نيست جز اينكه پيمانه و وزنى دارد مگر اشك كه همانا خداى عزوجل به اندكى از آن درياهائى از آتش را خاموش كند، پس اگر بنده اى در ميان يك امتى بگريد خداى عزوجل بخاطر گريه آن بنده بهمه آن امت رحم كند.

3- عَنْهُ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ مُثَنًّى الْحَنَّاطِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ مَا مِنْ قَطْرَةٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ مِنْ قَطْرَةِ دُمُوعٍ فِي سَوَادِ اللَّيْلِ مَخَافَةً مِنَ اللَّهِ لَا يُرَادُ بِهَا غَيْرُهُ
اصول كافى جلد 4 صفحه : 234 رواية : 3
3- حضرت باقر (ع ) فرمود: هيچ قطره اى نزد خدا محبوبتر نيست از آن اشكى كه در تاريكى شب از ترس خدا بريزد و جز خدا چيز ديگرى بآن منظور نباشد.

4- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ عَنْ صَالِحِ بْنِ رَزِينٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ وَ غَيْرِهِمَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ كُلُّ عَيْنٍ بَاكِيَةٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَّا ثَلَاثَةً عَيْنٌ غُضَّتْ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ وَ عَيْنٌ سَهِرَتْ فِي طَاعَةِ اللَّهِ وَ عَيْنٌ بَكَتْ فِي جَوْفِ اللَّيْلِ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ
اصول كافى جلد 4 صفحه : 234 رواية : 4
4- حضرت صادق (ع ) فرمود: هر چشمى در روز قيامت گريان است جز سه چشم چشمى كه از (ديدن و نظريه ) آنچه خداوند حرام كرده بر هم نهاده شده ، و چشمى كه در راه اطاعت خداوند بيدارى كشيده ، و چشمى كه در دل شب از ترس خدا گريسته است .

شرح :
مجلسى (ره ) گويد: ((عين سهرت )) يعنى بيش از مقدار متعارف و عادت بيدار بوده ، و طاعت خدا چون نماز و تلاوت قرآن و دعا و مطالعه علوم دينيه و در راه جهاد و حج و زيارتهاى ديگر و هر چه براى خداى سبحان اطاعت باشد شامل شود.
5- ابْنُ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ وَ دُرُسْتَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ مَا مِنْ شَيْءٍ إِلَّا وَ لَهُ كَيْلٌ وَ وَزْنٌ إِلَّا الدُّمُوعُ فَإِنَّ الْقَطْرَةَ مِنْهَا تُطْفِئُ بِحَاراً مِنَ النَّارِ فَإِذَا اغْرَوْرَقَتِ الْعَيْنُ بِمَائِهَا لَمْ يَرْهَقْ وَجْهَهُ قَتَرٌ وَ لَا ذِلَّةٌ فَإِذَا فَاضَتْ حَرَّمَهُ اللَّهُ عَلَى النَّارِ وَ لَوْ أَنَّ بَاكِياً بَكَى فِي أُمَّةٍ لَرُحِمُوا
اصول كافى جلد 4 صفحه : 234 رواية : 5
5- (اين حديث مانند حديث (1) است كه با ترجمه اش گذشت ).




6- ابْنُ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِهِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَوْحَى اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ إِلَى مُوسَى ع أَنَّ عِبَادِي لَمْ يَتَقَرَّبُوا إِلَيَّ بِشَيْءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِنْ ثَلَاثِ خِصَالٍ قَالَ مُوسَى يَا رَبِّ وَ مَا هُنَّ قَالَ يَا مُوسَى الزُّهْدُ فِي الدُّنْيَا وَ الْوَرَعُ عَنِ الْمَعَاصِي وَ الْبُكَاءُ مِنْ خَشْيَتِي قَالَ مُوسَى يَا رَبِّ فَمَا لِمَنْ صَنَعَ ذَا فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ إِلَيْهِ يَا مُوسَى أَمَّا الزَّاهِدُونَ فِي الدُّنْيَا فَفِي الْجَنَّةِ وَ أَمَّا الْبَكَّاءُونَ مِنْ خَشْيَتِي فَفِي الرَّفِيعِ الْأَعْلَى لَا يُشَارِكُهُمْ أَحَدٌ وَ أَمَّا الْوَرِعُونَ عَنْ مَعَاصِيَّ فَإِنِّي أُفَتِّشُ النَّاسَ وَ لَا أُفَتِّشُهُمْ
اصول كافى جلد 4 صفحه : 234 رواية : 6
6- حضرت صادق (ع ) فرمود: خداى عزوجل به موسى عليه السلام وحى فرمود: كه همانا بندگان من به من تقرب نجستند به چيزى كه محبوبتر باشد نزد من از سه خصلت ، موسى عرض كرد: پروردگارا آنها كدام است ؟ فرمود: زهد درباره دنيا (و بى اعتنائى بدان ) و ورع (و پارسائى ) از نافرمانيها و معاصى ، و گريه از ترس من ، موسى عرض كرد: پروردگارا هر كه اينها را به جا آورد چه پاداشى دارد؟ خداى عزوجل به موسى وحى كرد: اى موسى اما آنانكه درباره دنيا زهد ورزيدند در بهشت باشند، و اما آنانكه از ترس من گريه كنند در بلندترين منازلند، واحدى در آن منازل با آنها شريك نباشد، و اما آنها كه از نافرمانيهاى من بپرهيزند پس من كه همه مردم را (در روز قيامت ) بازرسى و تفتيش كنم آنها را بازرسى و تفتيش نكنم .

شرح :
مجلسى (ره ) گويد: رفيع اعلى آن مكان بلندى است كه در بهشت بلندترين منزلها است ، و آن مسكن انبياء و اولياء است ، و مقصود از اينكه (در دسته سوم ) فرمود: آنها را بازرسى و تفتيش نكنم يعنى آنها بى حساب به بهشت روند.
7- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَكُونُ أَدْعُو فَأَشْتَهِي الْبُكَاءَ وَ لَا يَجِيئُنِي وَ رُبَّمَا ذَكَرْتُ بَعْضَ مَنْ مَاتَ مِنْ أَهْلِي فَأَرِقُّ وَ أَبْكِي فَهَلْ يَجُوزُ ذَلِكَ فَقَالَ نَعَمْ فَتَذَكَّرْهُمْ فَإِذَا رَقَقْتَ فَابْكِ وَ ادْعُ رَبَّكَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى
اصول كافى جلد 4 صفحه : 235 رواية : 7
7- اسحاق بن عمار گويد: به حضرت صادق (ع ) عرض كردم : من دعا مى كنم و ميل دارم گريه (نيز) بكنم ولى گريه ام نمى آيد، و بسا بياد برخى از مردگان خانواده خودم ميافتم پس رقت مى كنم و گريه كنم آيا اين كار درست است ؟ فرمود: آرى آنها را بياد آور و چون رقت كردى گريه كن و پروردگار تبارك و تعالى را بخوان (و بدرگاهش دعا كن ).

8- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَنْبَسَةَ الْعَابِدِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنْ لَمْ تَكُنْ بِكَ بُكَاءٌ فَتَبَاكَ
اصول كافى جلد 4 صفحه : 235 رواية : 8
8- حضرت صادق (ع ) فرمود: اگر گريه ندارى خود را به گريه وادار كن (يا مانند گريه كن بنما).

9- عَنْهُ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ سَعِيدِ بْنِ يَسَارٍ بَيَّاعِ السَّابِرِيِّ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّي أَتَبَاكَى فِي الدُّعَاءِ وَ لَيْسَ لِي بُكَاءٌ قَالَ نَعَمْ وَ لَوْ مِثْلَ رَأْسِ الذُّبَابِ
اصول كافى جلد 4 صفحه : 235 رواية : 9
9- سعيدين يسار گويد: به حضرت صادق عرض كردم : من در حال دعا خود را به گريه وادار كنم اگر چه گريه ندارم ؟ فرمود: آرى گر چه به اندازه سرمگسى باشد.

10- عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لِأَبِي بَصِيرٍ إِنْ خِفْتَ أَمْراً يَكُونُ أَوْ حَاجَةً تُرِيدُهَا فَابْدَأْ بِاللَّهِ وَ مَجِّدْهُ وَ أَثْنِ عَلَيْهِ كَمَا هُوَ أَهْلُهُ وَ صَلِّ عَلَى النَّبِيِّ ص وَ سَلْ حَاجَتَكَ وَ تَبَاكَ وَ لَوْ مِثْلَ رَأْسِ الذُّبَابِ إِنَّ أَبِي ع كَانَ يَقُولُ إِنَّ أَقْرَبَ مَا يَكُونُ الْعَبْدُ مِنَ الرَّبِّ عَزَّوَجَلَّ وَ هُوَ سَاجِدٌ بَاكٍ
اصول كافى جلد 4 صفحه : 235 رواية : 10
10- على بن اءبى حمزه گويد: حضرت صادق (ع ) باءبى بصير فرمود: اگر از وقوع چيزى ترس داشتى يا حاجتى خواستى بنام خدا (دعا را) آغاز كن ، و او را تمجيد كن و ستايشش كن چنانچه شايسته آن است ، و بر پيغمبر صلى اللّه عليه و آله صلوات بفرست و حاجت خود را بخواه و خود را به گريه وادار كن اگر چه به اندازه سرمگسى باشد، همانا پدرم هميشه مى فرمود: نزديكترين حالى كه بنده به پروردگار عزوجل دارد آنزمانى است كه در سجده باشد و گريان .

11- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ الْبَجَلِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنْ لَمْ يَجِئْكَ الْبُكَاءُ فَتَبَاكَ فَإِنْ خَرَجَ مِنْكَ مِثْلُ رَأْسِ الذُّبَابِ فَبَخْ بَخْ
اصول كافى جلد 4 صفحه : 236 رواية : 11
11- و نيز آن حضرت عليه السلام فرمود: اگر گريه ات نيايد خود را به گريه وادار كن ، پس اگر از ديده ات به اندازه سرمگسى اشك بيرون آمد پس به به (خوشا بر احوالت ).

*باب ستايش و ثناء پيش از دعا*

بَابُ الثَّنَاءِ قَبْلَ الدُّعَاءِ

1- أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِيَّاكُمْ إِذَا أَرَادَ أَحَدُكُمْ أَنْ يَسْأَلَ مِنْ رَبِّهِ شَيْئاً مِنْ حَوَائِجِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ حَتَّى يَبْدَأَ بِالثَّنَاءِ عَلَى اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ الْمَدْحِ لَهُ وَ الصَّلَاةِ عَلَى النَّبِيِّ ص ثُمَّ يَسْأَلَ اللَّهَ حَوَائِجَهُ
اصول كافى جلد 4 صفحه : 236 رواية : 1
1 حارث بن مغيره گويد: شنيدم حضرت صادق (ع ) مى فرمود: مبادا چون يكى از شما بخواهد از پروردگار خويش ‍ چيزى از حاجات دنيا و آخرت مسئلت كند بدان مبادرت ورزد تا به ستايش او و صلوات بر پيغمبر صلى اللّه عليه و آله سخن خود را آغاز كند، و سپس حاجات خود را بخواهد.

2- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ فِي كِتَابِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ص إِنَّ الْمِدْحَةَ قَبْلَ الْمَسْأَلَةِ فَإِذَا دَعَوْتَ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ فَمَجِّدْهُ قُلْتُ كَيْفَ أُمَجِّدُهُ قَالَ تَقُولُ يَا مَنْ هُوَ أَقْرَبُ إِلَيَّ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ يَا فَعَّالًا لِمَا يُرِيدُ يَا مَنْ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ يَا مَنْ هُوَ بِالْمَنْظَرِ الْأَعْلَى يَا مَنْ هُوَ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ
اصول كافى جلد 4 صفحه : 236 رواية : 2
2- محمد بن مسلم گويد: حضرت صادق (ع ) فرمود: همانا در كتاب اميرالمؤ منين عليه السلام است كه ستايش پيش از درخواست است ، پس هر گاه خداى عزوجل را خواندى (و به درگاهش دعا كردى ) او را تمجيد كن ، عرض كردم : چگونه تمجيدش كنم ؟ فرمود: ((اى كسى كه به من از رگ گردن نزديك ترى ، اى كسى كه هر چه را بخواهى انجام دهنده آنى ، و اى كسى ميان مرد و دلش حائل شوى ، و اى كسيكه در برترين نظر اندازه هائى ، و اى آنكه به مانندش ‍ چيزى نيست .

شرح :
مجلسى (ره ) در جمله ((يامن يحول بين المرء و قلبه )) چند وجه گفته است :
اول : اينكه كنايه از نزديكى خداوند به بندگانش مى باشد زيرا كسى كه حائل بين دو چيز شد بدان چيز نزديك تر از ديگر است .
دوم : اشاره باينست كه او بر مكنوناتى از دلها آگاه است كه شايد صاحبان آنها از آن بى خبر باشند و در روايتى نيز هست كه فرمود: معناى اين جمله اينست كه دلها نتوانند چيزى را از خداوند مخفى و پنهان دارند.
سوم : يعنى بوسيله مرگ بين انسان و دلش جدائى اندازند و اين جمله دعا براى وادار كردن مردم است باينكه بپاك كردن دلهاشان مبادرت ورزند پيش از آنكه خداوند بسبب مرگ بين آنها و دلها جدائى اندازد...
چهارم : اينكه كنايه از اينست كه خداست كه مالك دلهاى بندگان است هر تصميمى كه گرفته باشند بهم زند و مقاصد او را تغيير دهد و او را بحالت مختلف بگرداند از ذكر بفراموشى و از فراموشى بذكر، و از ترس بآسودگى خاطر و از آسودگى بترس ... و در حديث است كه دل مؤ من ميان دو انگشت او است بهر سو كه خواهد بگرداند، و در دعا است ((يا مقلب القلوب )).
پنجم : آنچه از دو حديث از تفسير عياشى آمده كه معنايش اينست كه حايل مى شود ميان انسان و ميان اينكه باطل را از حق تميز دهد.
ششم : يعنى او را از آنچه در دلش نهفته است غافل كنى .
و در جمله ((يا من هو بالمنظر الا على )) گويد: در قاموس گفته : ((منظر)) چيزى است كه بدان نگاه كنى و شايد حضرت (عليه السلام ) مكانت و درجه رفيعه معنويه را بمكانهاى بلند ظاهرى تشبيه فرموده ، پس اين يا كنايه از اطلاع او است بر تمامى مخلوقات ، زيرا كسى كه در جاى بلندى بود مشرف بر پائين آن هست و اطلاع بر آن دارد، و يا كنايه از تسلط و اقتدار او بر آنچه بجز او است از ممكنات ، و يا كنايه از نرسيدن خردها و انديشه ها بساحت معرفت او است ، و متحمل است ((منظر)) از نظر بمعناى فكرى باشد يعنى او بالاتر است از اينكه افكار خلق بدو رسد.

next page اصول كافي ثقةالاسلام كليني جلد چهارم

back page