جمله اخير اين حديث شريف دو احتمال دارد يكى اينكه تا رفيقش كه مورد ستم واقع شده
عمل ناروا نكرده و يا سخن ناروائى نگفته همه گناه بگردن آغاز كننده بدشنام است
)) و
نسبت گناه باو در اين صورت فرضى است ،
احتمال دوم آن است كه تا از حد خود نگذشته همه گناه بگردن اوست ، و حدش همان مقدارى
است كه از دشنام شنيده و تا آن حد بر او گناهى نيست زيرا از خود دفاع كرده و انتقام
گرفته است ، و خداى تعالى در اينباره فرموده است :
((و همانا بر آنكه پس از ستمى
كه باو شده يارى جويد گناهى نيست
)) و در جاى ديگر فرمايد:
((پس آنكس كه بشما
تجاوز كند (طبرسى فرموده : يعنى ظلم و ستم كند) تجاوز كنيد بر او برابر آنچه بر
شما تجاوز كرده
)) و غير اينها از آيات و رواياتى كه دلالت برجواز معارضه
بمثل دارند، و بعبد نيست احتمال دوم مناسب تر باسياق روايت باشد.
4- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ عِيصِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ أَبِى عَبْدِ
اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ أَبْغَضَ خَلْقِ اللَّهِ عَبْدٌ اتَّقَى النَّاسُ لِسَانَهُ
اصول كافى جلد 4 صفحه :13 رواية :4
|
و از امام صادق (ع ) روايت شده كه فرمود: بدرستى كه مبغوض ترين خلق خدا آن بنده
ايستكه مردم از زبانش پرهيز كنند.
| |
*باب بدزبانى*
بَابُ الْبَذَاءِ
|
1- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِى الْمَغْرَاءِ عَنْ
أَبِى بَصِيرٍ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ مِنْ عَلَامَاتِ شِرْكِ الشَّيْطَانِ الَّذِى لَا يُشَكُّ
فِيهِ أَنْ يَكُونَ فَحَّاشاً لَا يُبَالِى مَا قَالَ وَ لَا مَا قِيلَ فِيهِ
اصول كافى جلد 4 صفحه :14 رواية :1
|
امام صادق (ع ) فرمود: از نشانه ها شركت شيطان كه ترديدى در آن نيست اينستكه فحاش
باشد كه باكى از آنچه گويد و از آنچه درباره او گويند نداشته باشد.
| |
شرح :
مجلسى (ره ) گويد: فحاش آنكس است كه در فحش دادن يعنى گفتار زشت از حد بگذراند
و معتاد شود، و معنى شريك شيطان در شرح حديث 3 بيايد.
2- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ
اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا رَأَيْتُمُ الرَّجُلَ لَا يُبَالِى مَا قَالَ وَ لَا مَا قِيلَ لَهُ فَإِنَّهُ
لِغَيَّةٍ أَوْ شِرْكِ شَيْطَانٍ
اصول كافى جلد 4 صفحه :14 رواية :2
|
امام صادق عليه السلام فرمود: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: هرگاه
مردى را ديديد كه باكى از آنچه گويد و آنچه به او گفته شود ندارد، پس بدرستيكه
يا از زنا است يا از شركت شيطان .
| |
3- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ
عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِى عَيَّاشٍ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ
ص إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ الْجَنَّةَ عَلَى كُلِّ فَحَّاشٍ بَذِى ءٍ قَلِيلِ الْحَيَاءِ لَا يُبَالِى مَا قَالَ وَ لَا مَا
قِيلَ لَهُ فَإِنَّكَ إِنْ فَتَّشْتَهُ لَمْ تَجِدْهُ إِلَّا لِغَيَّةٍ أَوْ شِرْكِ شَيْطَانٍ فَقِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ
فِى النَّاسِ شِرْكُ شَيْطَانٍ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَ مَا تَقْرَأُ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ ش ارِكْهُمْ
فِى الْأَمْو الِ وَ الْأَوْل ادِ قَالَ وَ سَأَلَ رَجُلٌ فَقِيهاً هَلْ فِى النَّاسِ مَنْ لَا يُبَالِى مَا قِيلَ لَهُ
قَالَ مَنْ تَعَرَّضَ لِلنَّاسِ يَشْتِمُهُمْ وَ هُوَ يَعْلَمُ أَنَّهُمْ لَا يَتْرُكُونَهُ فَذَلِكَ الَّذِى لَا يُبَالِى مَا
قَالَ وَ لَا مَا قِيلَ فِيهِ
اصول كافى جلد 4 صفحه :14 رواية :3
|
از اميرالمؤ منين عليه السلام روايت شده كه رسولخداست صلوات الله عليه و آله و صلم
فرمود: خدا حرام كرده است بهشت راست بر هر فحاشى بى آبرو و كم شرمى كه باكى
از آنچه گويد و آنچه باو گفته شود ندارد، زيرا اگر بازرسى از حالش كنى يا زنا
است يا از شركت شيطان ، بوى عرض شد: اى رسولخداست در ميان مردمان شركت شيطان
هم هست ؟ فرمود: آيا گفتار خداى عزوجل را نخوانده كه (بشيطان فرمايد:) ((و شركت كن
با ايشان در مالها و فرزندان )) (سوره اسراء آيه 64).
رواى گويد: مردى از فقيهى پرسيد: آيا در ميان مردم كسى هست كه باكى از آنچه باو
گفته شود ندارد؟ آنكسكه متعرض مردم شود و به آنان دشنام گويد در صورتيكه ميداند
كه آنها رهايش نكنند اينست آنكسيكه باكى از آنچه گويد و آنچه درباره اش گفته شود
ندارد.
| |
شرح :
مجلسى (ره ) از شيخ بهائى قدس سره
نقل كند كه : (در آنجا كه حضرت فرمود: خدا بهشت را حرام كرده ...) گويد: شايد مقصود
اينست كه مدتى طويل حرام است بر آنان نه هميشگى ، يا مقصود از بهشت بهشت مخصوصى
است كه براى غير فحاش آماده است ، و گرنه ظاهر حديث
مشكل است ، زيراست سرانجام گنهكاران اين ملت بهشت است ، و گر چه زمانى دراز در آتش
بمانند.
و مفسرين در تفسير گفتار خدايتعالى :
((و شركت كن ....
)) گفته اند: شركت شيطان در
اموال وادار كردن مردم است بتحصيل آن و گرد آوردنش از حرام ، و صرف كردن آن در آنچه
جايز نيست ، و در خرج كردن آنان راست از حد ميانه روى بيرون برد كه يا اسراف و
تبذير كنند، و يا بخل ورزند و سخت گيرى كنند. و اما شركت در اولاد بچند وجه است : 1
تشويق آنان بوسائل حرام چون زنا و مانند آن . 2 وادار كردن آنان باينكه اولاد و
فرزندانشان راست بنامهائى مانند عبدالعزى و عبداللات يعنى بنده عزى ولات كه نام دو
بت بوده - نام نهند. 3 فرزندان را گمراه كند باينكه آنها را بكيشهاى
باطل و كارهاى زشت بكشاند، اين بود آنچه مفسرين گفته اند، ولى از بعضى احاديث
استفاده شود كه مقصود شركت او است در نطفه آنها، و در آن حديث براى شناختن او هم
نشانه قرار داده است ، و حديث راست شيخ (ره ) در تهذيب در باب آداب تزويج روايت كرده
هر كه خواهد بدانجا مراجعه كند.
4- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ
يَرْفَعُهُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ إِنَّ اللَّهَ يُبْغِضُ الْفَاحِشَ الْمُتَفَحِّشَ
اصول كافى جلد 4 صفحه :15 رواية :4
|
از امام باقر (ع ) روايت شده كه فرمود: خدا دشمن دارد دشنام گوى دشنام جورا.
| |
5- أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ نَضْرٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ نُعْمَانَ
الْجُعْفِيِّ قَالَ كَانَ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع صَدِيقٌ لَا يَكَادُ يُفَارِقُهُ إِذَا ذَهَبَ مَكَاناً فَبَيْنَمَا هُوَ
يَمْشِى مَعَهُ فِى الْحَذَّاءِينَ وَ مَعَهُ غُلَامٌ لَهُ سِنْدِيٌّ يَمْشِى خَلْفَهُمَا إِذَا الْتَفَتَ الرَّجُلُ يُرِيدُ
غُلَامَهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فَلَمْ يَرَهُ فَلَمَّا نَظَرَ فِى الرَّابِعَةِ قَالَ يَا ابْنَ الْفَاعِلَةِ أَيْنَ كُنْتَ قَالَ
فَرَفَعَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَدَهُ فَصَكَّ بِهَا جَبْهَةَ نَفْسِهِ ثُمَّ قَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ تَقْذِفُ أُمَّهُ قَدْ
كُنْتُ أَرَى أَنَّ لَكَ وَرَعاً فَإِذَا لَيْسَ لَكَ وَرَعٌ فَقَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ أُمَّهُ سِنْدِيَّةٌ مُشْرِكَةٌ فَقَالَ
أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ لِكُلِّ أُمَّةٍ نِكَاحاً تَنَحَّ عَنِّى قَالَ فَمَا رَأَيْتُهُ يَمْشِى مَعَهُ حَتَّى فَرَّقَ الْمَوْتُ
بَيْنَهُمَا
وَ فِى رِوَايَةٍ أُخْرَى إِنَّ لِكُلِّ أُمَّةٍ نِكَاحاً يَحْتَجِزُونَ بِهِ مِنَ الزِّنَا
اصول كافى جلد 4 صفحه :15 رواية :5
|
عمرو بن نعمان جعفى گويد: امام صادق عليه السلام دوستى داشت كه آن حضرت را
بهرجا كه مى رفت رها نميكرد و از او جداست نمى شد، روزى در بازار كفشها همراه حضرت
مى رفت ، و دنبالشان غلام او كه از اهل سند بود مى آمد، ناگاه آن مرد به پشت سرخود
متوجه شده و غلام راست خواست و او را نديد و تا سه مرتبه
بدنبال برگشت و او راست نديد، با چهار كه او را ديد گفت : اى زنازاده كجا بودى ؟ امام
صادق عليه السلام دست خود را بلند كرده و به پيشانى خود زد و فرمود: سبحان الله
مادرش راست بزنا متهم كنى ؟ من خيال مى كردم تو خوددار و پارسائى ، اكنون مى بينم
كه ورع و پارسائى ندارى ؟ عرض كرد: قربانت گردم مادرش زنى است از
اهل سند و مشرك است ؟ فرمود: مگر ندانسته اى كه هر ملتى براى خود ازدواجى دارند، از من
دور شو عمر و بن نعمان (راوى حديث ) گويد: ديگر او را نديدم كه با آنحضرت راه
برود تا آنگاه كه مرگ ميان آنها جدائى انداخت .
و در روايت ديگرى است كه فرمود: (آيا ندانسته اى كه ) براى هر امتى ازدواجى است كه
بوسيله آن از زنا جلوگيرى كنند.
| |
 | اصول كافي ثقةالاسلام كليني جلد چهارم | | 
|